در جوامع کنونی، یکی از مشکلات اساسی که غالب افراد به نوعی با آن مواجه هستند، اضطرابها و نگرانیهای روحی و درونی است. افراد این واقعت را به مناسبتها و در موقعیتهای پیش آمده به صراحت بیان کرده، از وضعیت خود اظهار ناراحتی میکنند و در مواردی حالات و حرکات و سکنات و نوع برخوردهای آنان نشانگر این ناراحتی و اضطراب روحی است. در بعضی دورههای زندگی، برای برخی افراد این حالت بیشتر مشخص است؛ مثل دوره جوانی؛ چرا که در سنین جوانی زمینه تعارضها و تضادهای درونی در ابعاد سیاسی، اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی در پرتو توانمندیهای جوانی بیشتر میشود و طبع کنجکاو جوان از یک طرف و هنجارهای غیرمناسب با روح لطیف و پاک او از طرف دیگر و نیازهای متناسب این دوره (که عمدتا در جوامع بشری یا پاسخ داده نمیشود و یا دیر پاسخ داده میشود) از سوی دیگر جوان را به نوعی بیقراری و اضطراب درونی گرفتار میکند. البته این به آن معنا نیست که در سایر دورههای عمر، کسی به این مشکل گرفتار نمیشود و یا همه جوانان در سنین جوانی گرفتار این نوع مشکلات میباشند، بلکه همانطورکه اشاره شد، دوره جوانی موقعیتی مناسب و بستری گسترده برای بروز هیجانات درونی است، هر چند ممکن است بعضی جوانان در همین دوره به خاطر رعایت برخی عوامل از بهترین وضعیت روحی برخوردار باشند.
تاکنون دانشمندان و نویسندگان و صاحب نظران در خصوص شناسایی عوامل ناامنی روحی بشر و نیز درباره پیشگیری از آن و همین طور درمان این مشکل، مطالب بسیاری نوشته و بیان کردهاند که کاهش علاقه به زندگی، انزوا طلبی، احساس اندوه، خود کمبینی، بیقراری و احساس شکست در زندگی و ناامیدی در افراد غیرمذهبی، بیشتر از افراد مذهبی است. و تردیدی نیست که وضعیت افراد متدین نسبت به افراد غیر دینی از جهات اخلاقی و روانی مناسبتر است و افراد مذهبی، آرامش بیشتری در شرایط مختلف زندگی احساس میکنند. البته توجه به مذهب به آن انگیزه نیست که صرفا وسیله تسکینی برای آنها باشد، بلکه این اعتقاد را سرمایه زندگی پس از زندگی مادی خواهند داشت؛ اما از آنجاکه فرد مؤمن و معتقد در ارتباط با خدا و توجه به مبدأ آفرینش پاسخ عینی و واقعی جوش و خروش و میل نامتناهی درونی خود را دریافته و به مقصد واقعی خود در مقام معرفت و ادراک میرسد، احساس آرامش واقعی مینماید و به فرموده قرآن کریم: “الا بذکر اللّه تطمئن القلوب؛ بدانید که با یاد خدا دلها به آرامش میرسد.” واقعیت همین است که تنها در پرتو توجه به اوست که قرار و آرامش واقعی امکانپذیر است و ارتباط و توجه به هیچ مطلب دیگری این زمینه را فراهم نخواهد نمود، هر چند تمام مقاصد طبیعی (که البته تعقیب کردن و استفاده از آنها هم ضرورت بشر است) دورنمایی پر جاذبه دارند و شخص تصور میکند با رسیدن به آنها به قرار مطلق و واقعی میرسد، اما چون وضعیت وجودی خاص و محدود دارند، بعد از دستیابی، آرامش و قرار واقعی را ارزانی انسان نمیکنند. قرآن کریم حال تمام کسانی را که واقعیت عالم هستی بر آنان پوشیده شده و مقاصد را بدون توجه به خداوند دنبال میکنند، چنین ترسیم فرموده است: “والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه تحسیه الطمان ماء فلما جانه لم یحده شیئاً؛ اعمال آنان که به خداوند کفر ورزیدند، همانند سرابی است در بیابان که شخص تشنه آنرا آب میانگارد و وقتی به آن رسید، چیزی نمییابد.”
در این تشبیه قرآنی، همه تلاشها و انگیزه حرکت افراد غیر مؤمن و مقصد آنها در زندگی به سرابی تشبیه شده که شخص تشنه از دور تصور میکند، آب است و با شتاب به سمت آن حرکت میکند، اما وقتی به آن نزدیک شد، به اشتباه خود پی میبرد و ملاحظه میکند که آبی در کار نیست و اصلا چیزی به غیر از بیابان خشک که نمایی دروغین ایجاد کرده بود، وجود ندارد. تمام کسانی که در نظام طبیعت، مقاصد مادی و طبیعی را بدون توجه به خداوند دنبال میکنند همین وضعیت را خواهند داشت.