کمبود معنویت در دنیای مدرن که همه چیز با سرعت پیش میرود، به شدت نمایان است. از صبح که بیدار میشویم، مشغول کارهای دنیوی میشویم و تا شب همچنان مشغولیم اما به جایی هم نمیرسیم. پیش خودمان میگوییم چرا هر چه میدویم کمتر نتیجه میگیریم. چرا مشکلات بیشتر و بیشتر میشوند؟ چرا روز به روز غمگینتر میشویم؟ چرا اوضاع ما آن طوری نیست که دلمان میخواهد؟
به خدا عشق بورزیم
دیپاک چوبرا چقدر خوب گفته که “خدواند همیشه با ما حرف میزند ولی آنقدر ذهن ما شلوغ است که حرفهای او را نمیشنویم”.
دنیای تکنولوژی آنقدر ما را درگیر کرده که هیچ زمانی حتی برای فکر کردن باقی نمیگذارد؛ از صبح تا شب فقط میدویم، بدون اینکه از زندگی لذت ببریم. حتی شادیهای ما نیز دیگر حقیقی نیست. ما شادیم چون دیگران میخواهند.
چگونه با پر رنگ کردن نقش معنویت، به آرامش ذهنی برسیم؟
علم پیشرفت کرده و انسان به موفقیتهای علمی بسیاری دست یافته است. علاج بسیاری از بیماریها را میدانیم اما بسیاری از ما از ارزشهای اخلاقی و هویت خود دور شدهایم. عشق به خداوند را فراموش کردهایم. احساس تنهایی میکنیم درحالیکه دور و برمان پر است. ذهنمان آشفته و مملو از ترسهای گوناگون است. ترسهایی که یکی پس از دیگری آمدهاند و ما حیران هستیم که چگونه این چنین شدهایم.
ما بهای سنگینی پرداختهایم. این بها آرامش ذهنی ماست و وقتی آرامش نداشته باشیم هیچ چیز نداریم. امروزه درمان بسیاری از بیماریها پیدا شدهاند، اما بیماریهای دیگری آمدهاند که بعضی از آنها ناشناختهاند. در این عصر، بیشترین بیماریها ناشی از روح و روان هستند. وقتی معنویت نقش خود را در زندگی ما از دست بدهد، تاثیری منفی بر روان ما خواهد داشت. اگر روان سالمی نداشته باشیم، هیچ چیز نداریم. وقتی روان سالمی نداشته باشیم، قطعا جسم سالمی هم نخواهیم داشت. ابتدا باید به درون خود توجه داشته باشیم.
وجود خودمان را سرشار از عشق کنیم
عشق به خداوند، عشق به همنوع، عشق به طبیعت، عشق به حیوانات و عشق به خودمان. اگر عاشق باشیم، هر جا که میرویم زیبایی میبینیم و به هر چیزی توجه خاص میکنیم. همه چیز در نظر ما جلوهای از خداوند میشود.
اگر تا به حال از کنار هر چیزی بیخیال گذر کردهایم، از امروز به دور و بر خود توجه کنیم. به نغمه پرندگان، به گلها و گیاهان، به رفتگر محله، به عزیزانمان و به طور کلی به همه پدیدههای دور و بر خود با چشم دل بنگریم و زیباییها را حس کنیم.
اگر توجه ما بر رنج باشد، رنج بیشتری را تجربه میکنیم. پس چقدر خوب است که به زیباییهای دوروبرمان توجه کنیم و از رنجمان بکاهیم.
آرامش ذهنی به دست نمیآید مگر اینکه روح خود را تصفیه کنیم. روح خود را از کینه، نفرت، حسد و مکر و حیله پاک کنیم. اگر به معبود خود بپیوندیم و عشق او را در وجود خود پرورش دهیم، خواه ناخواه از همه این موارد دور میشویم. شاید پیش خود بگوییم افراد بسیاری هستند که مذهبیاند اما پر از کینه و مکر و فریب هستند. باید بگویم که آنچه تعیین میکند که ارزشهای اخلاقی و معنویت در زندگی شخصی نمود پیدا کرده یا خیر، مذهبی بودن یا نبودن او نیست. نوع عمل انسان است که نشانگر ایمان اوست.
برای اینکه شادی را به زندگیمان بیاوریم، باید روحی پاک و بیآلایش، قلبی معصوم و صمیمیتی خالص داشته باشیم. وقتی به بچهها نگاه میکنیم، میبینیم که چقدر خوشحال و معصوماند، آنها از هر گونه کبر، ریا و حسد به دور هستند. آنها هر چیزی را خالصانه دوست دارند، به زیباییها اهمیت میدهند. قوه تخیلشان بسیار قوی است و به خاطر همین، همیشه آنچه را که میخواهند به دست میآورند.
وقتی بزرگتر میشویم، کمکم نگرشمان به دنیا و محیط پیرامونمان عوض میشود. باورهایی میکنیم که از اطرافیانمان کسب کردهایم. با این باورها دچار نگرانیها و ناراحتیهایی شویم. حتی وقتی میخندیم نگرانیم نکند بعد از آن اتفاق بدی برایمان بیفتد، چون به ما این طور گفتهاند که در پس هر خنده، گریهای است.
زندگی را به خود و اطرافیان تلخ میکنیم، افکار و طرز دید ما به خود و دنیای اطراف باعث میشود همه چیز را زشت یا زیبا ببینیم و بخواهیم درباره مسائل قضاوت کرده و خود را آزار دهیم.
بهتر است بعضی اوقات سکوت کنیم تا بتوانیم صدای خدا را بشنویم. تمایل ذاتی ذهن، نشخوار گذشته و ترس از آینده است. با سکوت و مراقبه میتوانیم ذهنمان را مدیریت کنیم.