راز خوشبختی، فقط عشق است

نویسنده: سیسیلیا میس به تلاش گروه مترجمان پیشرفت

0 5,020

خرگوش مخملی پرسید: «واقعیت چیست؟»

اسب گفت: «واقعیت، آن‌طورکه تو آن‌را ساختی، نیست.»

در سال ۱۹۹۲، مارجری ویلیامز در کتاب محبوب خود، «خرگوش مخملی»، به موضوعی پیچیده پرداخت. خرگوش مخملی در سفر خود به سمت کشف معنای واقعی بودن، در نهایت آموخت که واقعیت این است که شما کسی را داشته باشید که به شما عشق بورزد و شما نیز قادر به پذیرش عشق او باشید.

زمانی که کودک هستیم برایمان داستان‌های تاثیرگذار و قصه‌های کلاسیک آرامش‌بخش قبل از خواب می‌خوانند. اما همان‌طورکه بزرگ‌تر می‌شویم، به ما یاد می‌دهند که واقعی بودن به معنای توجه داشتن در مدرسه، یافتن یک شغل خوب، کسب درآمد ثابت، تشکیل خانواده و آماده شدن برای بازنشستگی است. به عنوان یک فرد بزرگسال، با یادآوری لحظات ساده‌تر در زندگی، لبخندی در حسرت آن گذشته نسبتا خوب می‌زنیم، زیرا می‌دانیم زندگی پیچیده‌تر از دوست داشتن و دوست داشته شدن است. قبول دارید؟

در سال 1938 پزشکی به نام اِرلی بوک این‌طور نوشت که به نظر می‌رسد رشته پزشکی تنها به حل موارد بیماری می‌پردازد. او همچنین گفت، چرا هیچکس روی تصویر بزرگ‌تر، یعنی زندگی سالم تمرکز نکرده است؟ اِرلی بوک تصمیم گرفت با سرمایه‌گذاری آقای گرانت، مالک بزرگترین فروشگاه‌های زنجیره‌ای، معنای “زندگی خوب” را کشف کند. به همین دلیل در آن زمان به مطالعه گرانت شناخته می‌شد.

جورج ویلانت، مدیر این تحقیق که از سال 1972 تا 2004 ادامه داشت، می‌گوید: “این یکی از کامل‌ترین مطالعاتی است که در زمینه زندگی انسان‌ها انجام شده است.” ویلانت، هشت کتاب نوشته است (که اکثر این کتاب‌ها نیز جنبه‌های مختلف این مطالعه را نشان می‌دهند).

مطالعه گرانت، بعدا به مطالعه دیگری از سال 1939 که توسط شلدون و اِلنر گلاک، دو جرم‌شناس، آغاز شده بود، پیوست. مطالعه گلاک، 456 فرد محروم ساکن شهر بوستون را در برمی‌گرفت که حتی آب شربی برای خوردن نداشتند. بعد از 80 سال، از مطالعه این چهار نفر، 724 شرکت‌کننده و تعداد زیادی کارمند و هزاران صفحه مستندات، این نتیجه حاصل شد که بزرگ‌ترین پیش‌بینی‌کننده یک زندگی رضایت‌بخش از نظر ذهنی، عاطفی، جسمی و معنوی این است که: “عشق‌ بورزید و اجازه دهید به شما عشق بورزند.” مطالعه محققان گرانت، اکنون به عنوان “مطالعه رشد و توسعه بزرگسالان هاروارد” شناخته می‌شود.

در این تحقق به منظور داشتن درک کامل و نگاهی جامع به عوامل تشکیل‌دهنده یک زندگی کامل، افرادی با پیش‌زمینه‌های مختلف و متنوع انتخاب شدند.

محققان همه چیز را از لاله گوش مشارکت‌کنندگان در تحقیق (آزاد یا متصل بودن) گرفته تا حتی نوع انگشتان پا را نیز ثبت و ضبط کردند. از والدین در مورد اینکه کودکانشان چگونه رختخواب خود را خیس می‌کنند تا اینکه آنها چگونه در مورد مسائل جنسی اطلاع کسب کردند و یاد گرفتند، می‌پرسیدند. محققان ساعت‌ها با شرکت‌کنندگان در مورد همه چیز از دیدگاه‌های سیاسی آنها گرفته تا ترجیحات رژیم غذاییشان صحبت می‌کردند و اطلاعات را ثبت و ضبط می‌کردند. هر نوع خالکوبی، خال و یا تغییر رنگ پوست افراد نیز علامت‌گذاری، اندازه‌گیری و ثبت می‌شد.

نتیجه این تحقیق حدودا 80 ساله، همین یک دستورالعمل ساده بود: “خود را با روابط مثبت و سالم احاطه کنید تا خوشبختی، زندگی طولانی و رضایت داشته باشید.

نتیجه مطالعات 80 ساله می‌گوید، زمانی‌که شما خواب، خانواده، روابط و اوقات فراغت خود را فدای شغل خود می‌کنید، ممکن است به سمت و سوی اشتباهی گرایش پیدا کرده و حرکت کنید.

گادفری مینوت کامیل، یک کودک آزرده بود. والدینش از طبقات اجتماعی نسبتا بالایی بودند اما آن‌طورکه ویلانت می‌گوید، آنها مشکوک به مشکلات و آسیب‌های روانی بودند. آنها گرما، محبت و مهربانی را نثار کامیل نکرده بودند. همیشه مانع ابزار احساسات منفی او می‌شدند. همچنین پرستاری را برای وی استخدام کرده بودند تا او را به مدرسه ببرد و برگرداند؛ اما او را مجبور کرده بودند که تنها غذا بخورد و ارتباط زیادی با دیگران برقرار نکند.

کامیل در سن 19 سالگی وارد این مطالعه شد. او خودبیمار انگاری بود که گفته می‌شد دوران کودکی او یکی از تاریک‌ترین دوران در این مطالعه بوده است. او ساعت‌ها زمان خود را در بهداری دانشگاه گذراند و از علائم خیالی شاکی بود. او مرد لاغری بود که با مدرسه و ارتباط با همسالان خود در حال مبارزه بود. با تمام این تفاسیر و مطمئنا با توجه به استانداردهای این مطالعه، برای کامیل مقدر شده بود تا یک زندگی تنها و خالی از معنا و دستاورد داشته باشد. پس از فارغ‌التحصیلی به ارتش پیوست و در آنجا نیز در تنهایی به سر می‌برد. کامیل بعدا از دانشکده پزشکی فارغ‌التحصیل شد، هرچند اساتیدش او را برای طبابت مناسب نمی‌دیدند. مدتی بعد بود که اقدام به خودکشی کرد ولی در این زمینه نیز موفق نشد.

سپس اتفاقی برای کامیل رخ داد. او در سن 35 سالگی بیش از یکسال به دلیل بیماری سل در بیمارستان بستری بود. او از آن زمان به عنوان نوعی بیداری معنوی یاد می‌کند. او بعدا نوشت: “شخصی به من اهمیت می‌داد و مراقب من بود.” او با گذشت زمان و از طریق روان‌درمانی و تفکر و تامل یاد گرفت که چگونه می‌تواند خود را از دوران کودکی بدون عشقش جدا کند؛ چیزی که ویلانت آن‌را به عنوان یک مکانیزم دفاعی “نابالغ و رشد نیافته” طبقه‌بندی می‌کند که در نوجوانان، در مصرف‌کنندگان مواد مخدر، در افراد با اختلالات شخصیتی، و در موارد آسیب مغزی رایج است. کامیل شروع به توسعه و استفاده از نوع‌دوستی کرد؛ چیزی که ویلانت آن‌را به عنوان دفاع “بالغ” طبقه‌بندی کرد.

مکانیزم‌های دفاعی

مطالعه رشد و توسعه بزرگسالان هاروارد، توانمندی شرکت‌کنندگان برای کنار آمدن با مشکلات زندگی را به چهار طبقه تقسیم می‌کند.

  • دفاع روان‌پریشانه: شامل فرافکنی هذیان‌گویانه، انکار و تحریف می‌شود.
  • دفاع نابالغ: شامل فرافکنی، وهم، اضطراب، پرخاشگری منفعل، برون‌ریزی و اقدام، جدایی و تفکیک می‌شود.
  • دفاع عصبی: شامل جایگزینی، انزوا، روشنفکری، سرکوب، و واکنش نشان دادن می‌شود.
  • دفاع بالغ: نوع‌دوستی، تعالی، تلاش آگاهانه برای کنار نهادن افکار و تجارب ناخوشایند از حیطه خودآگاهی، پیش‌بینی، و شوخی

کامیل در دوران پیری در پنجاهمین سالگرد تجدید دیدار هاروارد چنین نوشت:

“ازآنجاکه آن زمان کتاب داستان کودکانه خرگوش مخملی به طور گسترده در دسترس نبود، من آن‌را نخوانده بودم که جایی از آن می‌گوید، ارتباط چیزی است که باید اجازه دهیم برایمان اتفاق بیفتد، تا بتوانیم کامل و محکم شویم. همان‌طورکه آن داستان با لطافت بازگو می‌کند، تنها عشق می‌تواند ما را واقعی سازد. در دوران کودکی به دلایلی که اکنون می‌دانم، این موضوع را انکار کردم، سال‌ها طول کشید تا از منابع جایگزین در ارتباطاتم استفاده کنم. آنچه شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد آن است که تعداد آنها چقدر است و تا چه حد ترمیم‌کننده هستند. چه موجودات بادوام و انعطاف‌پذیری هستیم، و چه مقدار حسن نیت در بافت اجتماعی نهفته است. هرگز فکر نمی‌کردم سال‌های آخر زندگی‌ام اینقدر مهیج و باارزش باشند.”

چگونه یک فرد میانسال تنها و منزوی که از تمایل به خودکشی رنج می‌برد، به پیرمردی همدل، متفکر و دوست‌داشتنی تبدیل شد؟ ویلانت در جواب این سوال می‌گوید، زیرا عشق فقط درباره بخشیدن نیست، بلکه یافتن راهی برای کنار آمدن با زندگی است که عشق را از بین نبرد. کامیل در اوایل دوران بزرگسالی خود از سازگاری نابالغ برای دفاع در برابر درد دوران کودکی بدون عشق خود استفاده می‌کرد.

کامیل در سال‌های پایانی زندگی‌اش، یک شرکت‌کننده نمونه در این مطالعه بود. این بدین معنا نیست که زندگی او آسان بود. در واقع کامیل در اواخر دهه 50 زندگی خود از افسردگی رنج می‌برد، که این موضوع به قیمت از دست دادن کار، پس‌انداز و همسرش تمام شد. با این حال او پافشاری کرد و انتهای زندگی خود را به فرصت‌هایی برای رشد تبدیل کرد. او به یک پزشک ماهر تبدیل شد، دوباره با فرزندانش و با افراد جامعه خود روابط مثبت برقرار کرد.

ویلانت می‌گوید: “سفر از نابالغی به بالغی، نوعی حرکت از خودشیفتگی به ارتباط است، و بخش بزرگی از این تغییر به نحوه برخورد ما با چالش‌ها مربوط می‌شود.” کامیل در 82 سالگی هنگام بالا رفتن از کوه‌های آلپ که یکی از فعالیت‌های مورد علاقه او در دوران بازنشستگی بود، بر اثر حمله قلبی درگذشت. مراسم تشییع جنازه‌اش، در کلیسای دوران کودکی‌اش برگزار شد؛ جایی‌که او برای تبدیل شدن به یک عضو فعال به آن برگشته بود. جمع بسیار زیادی از اعضای انجمن نیز برای بدرقه یک مرد سخاوتمند و با قلبی رئوف در مراسمش شرکت کردند.

ویلانت می‌نویسد، “مردم تغییر می‌کنند، اما همچنین ثابت نیز می‌مانند. کامیل نیز مدت زمان زیادی را به دنبال پیدا کردن عشق گذرانده بود، و بالاخره یاد گرفت که چگونه باید این کار را به خوبی انجام دهد.”

ویلانت می‌گوید، دلیل قدرتمند و نادر بودن چنین مطالعه‌ای به این برمی‌گردد که زندگی یک آلبوم است نه یک عکس فوری. شما نمی‌توانید به یک عکس از زندگی شخصی نگاه کنید و جذر و مدهای بلوغ او را درک کنید. همان‌طورکه جست‌وجوی کامیل برای عشق، او را به آرامش رساند، عکس این موضوع نیز صادق است. یکی از شرکت‌کنندگان این مطالعه، فردی از یک خانواده ثروتمند بود که هم در کلاس‌های درسی‌اش، و هم در ورزش عالی بود. او بعدا چندین شرکت موفق را اداره کرد و درآمد فوق‌العاده‌ای نیز کسب کرد. اما در انتها همه چیز خود را به دلیل اعتیاد به الکل از دست داد و پس از سقوط از پله‌ها درحالی‌که مست بود، جان خود را از دست داد.

ویلانت می‌گوید: “ما نمی‌توانیم کودکی و محل تولد خودمان را انتخاب کنیم، اما ماندن در آن وضعیت، پیشرفت یا پسرفت کردن از آن را خودمان انتخاب می‌کنیم.

همان‌طورکه متوجه شدید، ویلانت زندگی خود را وقف این مطالعه کرده است. رابرت والدینگر، مدیر دوم این مطالعه گسترده و طولانی بود. دستورالعملی که او نیز برای رسیدن به یک زندگی خوب و شاد به آن رسید، ثابت بود: “روابط مثبت را تقویت کنید و گرامی بدارید. زندگی شما به آن روابط بستگی دارد.” والدینگر همچنین می‌گوید: “تنهایی و انزوا آدم را می‌کشد. قدرتش نیز به اندازه سیگار کشیدن و یا اعتیاد به الکل، زیاد است.

بنابراین با وجود داده‌های بیش از 80 سال که از چنین ایده ساده‌ای پشتیبانی می‌کنند، چرا اجازه می‌دهیم ارتباطات نادرست، زندگی زاناشویی ما را از بین ببرد و خانواده‌مان را متلاشی و یا از هم دور سازد؟ چرا اجازه می‌دهیم دوستی‌ها کم‌رنگ شود؟ زیرا کار کردن بر روی روابط روزمره سخت است. ویلانت که خودش سه بار طلاق گرفته و در دوره‌های زمانی طولانی مدتی دارای روابطی تیره با فرزندانش بوده است، این را به بهتر از هر فرد دیگری درک می‌کند.

بهترین الگو و روش‌

محققان بر اساس مطالعه‌ رشد بزرگسالان هاروارد در بازه زمانی 80 سال، 7 اصل کلی را که منجر به داشتن یک زندگی طولانی، سالم، و کامل می‌شود، ارائه دادند.

  • یادگیری مستمر

شرکت‌کنندگان با سواد و اهل یادگیری و آموزش، نسبت به همسالان خود به طور میانگین 10 سال عمر بیشتری داشتند.

  • سیگار نکشید

مهمترین عامل بیماری و مرگ زودرس در شرکت‌کنندگان این تحقیق، کشیدن سیگار عنوان شده است.

  • الکل ننوشید

الکل نیز همچون سیگار کشیدن از مهمترین عوامل بیماری و مرگ زودرس در شرکت‌کنندگان بوده است. ویلانت از این تحقیق نتیجه گرفت که “الکل علت به وجود آمدن مشکلات در زندگی است نه نتیجه آن. به عبارتی، الکل خودش عامل ایجاد مشکل در زندگی است، نه اینکه نتیجه مشکلات در زندگی، مصرف الکل باشد.”

  • تمرین و ورزش برای رسیدن به وزن مناسب

یک نتیجه حیرت‌انگیز در این مطالعه این بود که سلامتی، ورزش را در هر سنی پیش‌بینی می‌کند، اما ورزش و تمرین، سلامتی را در هر سنی پیش‌بینی نمی‌کند. به عبارتی اگر بدن سالمی دارید، می‌توان پیش‌بینی کرد که تمرین و ورزش مناسبی انجام می‌دهید، اما عکس آن در هر سنی درست نیست.

  • حفظ وزن مناسب

برای داشتن زندگی سالم باید بتوانیم در گذر زمان وزن مناسب خود را حفظ کنیم.

  • یافتن راه‌های سالم برای کنار آمدن با تلخی‌های زندگی

بخشی از فرآیند بلوغ، تبدیل مکانیزم‌های دفاعی ناسالم (خودشیفتگی) به مکانیزم‌های سالم (نوع دوستی) است. این مطالعه، مکانیزم‌های دفاعی را به چهار دسته و به ترتیب از بدترین تا بهترین تقسیم می‌کند: روان‌پریشانه، نابالغ، عصبی، و بالغ. شرکت‌کنندگانی که دارای مکانیزم‌های دفاعی ضعیفی بودند عموما به سمت مصرف الکل، کشیدن سیگار، افسردگی و عادات ناسالم در زندگی کشیده می‌شدند.

  • پرورش روابط مثبت

ویلانت نتیجه مشهور زیر را به عنوان بزرگ‌ترین عامل پیش‌بینی‌کننده موفقیت بیان می‌کند: “شادی برابر با عشق است. نقطه سر خط!!!” به عنوان یک مخلوق با خصلت اجتماعی، ما به راحتی نمی‌توانیم بدون برقراری ارتباطات اجتماعی قوی رشد کنیم.

ویلانت می‌گوید: “من تمام تلاشم را کرده‌ام. اما به این سادگی هم نیست که صبح از خواب بیدار شوم و تصمیم بگیرم که شخصی خونگرم و دوست داشتنی باشم و به افراد دور و بر خودم هم اجازه دهم که مرا دوست داشته باشند و روابطشان با من خوب باشد.”

در داستان خرگوش مخملی، اسب بعد از یک عمر تجربه فهمید واقعی بودن به چه معناست. خرگوش مخملی با آموختن از زندگی‌ای که مدت‌ها قبل شروع شده بود، نسخه واقعی خود را پیدا کرد.

وقتی واقعی باشید، دیگر نمی‌توانید زشت باشید، به جز در نظر افرادی که نمی‌فهمند.

 

 

 

پاسخی بدهید

لطفاً دیدگاه‌های خود را به زبان فارسی بنویسید.
لطفاً در دیدگاه خود رعایت ادب و احترام را بفرمایید.
ایمیل شما منتشر نخواهد شد.