به نظر میرسد در بخشهای وسیعی از جامعه ایران، افراط و تفریطی طاقت فرسا، توان زدا و زمان کُش، بر دین و دنیا، کار و عبادت، تلاش و استراحت، کوشش و تفریح، علم و عمل، عقل و احساس، عشق و نفرت، زندگی مادی و معنوی، نقشهای فردی و اجتماعی و فهم و شناخت مردم، حاکم و مستولی شده است.
در این بین، دعا و نیایش نیز به عنوان یک مفهوم درون دینی دچار چنین سرنوشتی شده است. بر مبنای معرفت اصیل دینی، دعا در عرض عوامل علی و معلولی عالم قرار ندارد و جانشین تلاش، کوشش، کار، اراده، برنامهریزی، فکر، اندیشه و نیروهای محسوس فردی یا جمعی بشر نمیشود.
دعا همچون مشق شب کودکانه، پاداش مستقیم روزانه در پی ندارد. نتایج مادی نیایش عموما مبهم و ناآشکار و آمیخته به اسباب و علل دیگر و در شکل رحمت و برکت، نامرئی و مخلوط با دیگر پدیدهها به ما ارزانی میشود.
همه زندگی ما باید مزین به روحیه دعا کردن باشد. صحیح نیست که تا جایی با اتکاء به خود زندگی کنیم و از جایی به بعد که مضطر و گرفتار شدیم، به دعا بپردازیم. اگر چه خدا دعای گرفتاران را مستجاب میکند، اما این بدان معنا نیست که در جایی اضطراری به تدبیر زندگی بپردازیم و جایی که تدبیر کارساز نیست، به دعا مشغول شویم.
ما عموما آدمهایی را دیدهایم که دعا میکنند و عمل نمیکنند یا عمل میکنند و دعا نمیکنند. تصور ناصواب و اشتباه دیگر درباره دعا و نیایش این است که روح دعا فقط در حاجت، درخواست و استجابت و برآوردن آن دانسته شود. رزق، امنیت، سلامت و حاجاتی از این قبیل کم اهمیت نیستند، اما نباید خداوند را واسطه حصول آنها کرد و بس.
خیلی از دعاها برای آن است که ما بشنویم نه آنکه خدا بشنود. از بسیاری دعاها باید وظایف خود را یاد بگیریم. در این میان، پیامبران الهی طریق هدایت را بسیار روشنایی بخشیدهاند و به ارزانی و آسانی دست ما را گرفته و در دست نوازشگر و مهربان خداوند نهادهاند و گفتهاند در هر زمان، مکان و حالتی که بخواهیم، میتوانیم با خداوند سخن بگوییم.