چرا داشتن هدف مهم است و چگونه هدف خود را در زندگی پیدا کنیم؟
نویسنده: سیمون بایلی به تلاش گروه مترجمان پیشرفت
در این مقاله چند راهنما وجود دارد که مسیر شما را که به دنبال هدف خود هستید، روشن میکند.
کنجکاوی خود را برانگیزید.
هرگز قدرت کنجکاوی را دست کم نگیرید. میل به دانستن و یادگیری، کنجکاوی ذهن شما را شعلهور میکند و آنرا مجبور به زنده شدن میکند. وقتی اعتراف میکنید اگرچه چیزی را نمیدانید، اما مشتاق و مایل به کشف آن هستید، پتانسیل خود را برای دستیابی به چیزهای باورنکردنی آزاد میکنید.
افراد کنجکاو سؤال میپرسند، به دنبال پاسخ هستند، تعجب میکنند که چگونه یک چیزی کار میکند و رویکردهای جدیدی را برای مشکلات قدیمی امتحان میکنند. به راحتی میتوانید آنها را از روی رفتارهایشان تشخیص دهید. افراد کنجکاو دائما به دنبال اطلاعات “جدید” هستند. آنها را در کتابفروشیها و کتابخانهها خواهید یافت، روی زمین نشستهاند و در کتابی درباره موضوعاتی به ظاهر تصادفی غرق شدهاند. آنها فعالانه از مدیران، همسر، دوستان و همکاران خود بازخورد میخواهند. آنها سوالات عمیق و روشنگری میپرسند.
برای دریافت اطلاعات جدید تلاش کنید. کسی را پیدا کنید که به شما الهام بخشد و از او بپرسید که چه میخواند، تماشا میکند، یا میشنود. کنجکاوی به طور طبیعی، شما را به یادگیری سوق میدهد.
انگیزههای خود را بررسی کنید.
اگر انگیزههای شما خالص و صادقانه باشد، حرکت رو به جلو را تجربه خواهید کرد. اگر اینطور نباشند، هدف شما معلق میماند. بدون توجه به شرایط، انگیزههای خود را بررسی کنید. ناکامی در انجام این کار، این خطر را به همراه خواهد داشت که شما زندگی خود را بر پایهای ناپایدار بنا نهید؛ بنابراین سیستم خود را از سیاست زدگی و تلاش برای کنترل نتایج خلاص کنید. وقتی برای دستیابی به یک نتیجه خاص وسواس دارید، از روحیه خود جدا شدهاید. وقتی پذیرای نتایج مختلف هستید، با روحیه خود همسو هستید. این آرامش درونی، هدف شما را آزاد میکند و آنچه را که به نفع شماست، جذب میکند. هدف، جنبه خارجی ندارد؛ این چیزی است که شما آنرا در درون خود باید بیابید.
شهود خود را برافروخته نگه دارید.
شهود، شناخت یا حس کردن بدون استفاده از فرآیندهای عقلانی است. شما میتوانید اسمش را حس ششم بگذارید. شما نمیدانید چرا میدانید، فقط میدانید. گوش دادن به غرایز و پیروی از آن، کلیدی برای هدفمند شدن است. بسیاری از مردم برای تصمیمگیری به دادههای سخت، تحصیلات و تجربه وابسته هستند، اما بهتر است پذیرای آنچه که شهودتان ممکن است به شما بگوید بمانید، به خصوص اگر با آنچه منطق نشان میدهد، متفاوت باشد. همچنین مواقعی وجود خواهد داشت که شما به سادگی اطلاعات کافی برای تصمیمگیری خوب ندارید. در آن صورت چه میکنید؟ به حرف دلت گوش کن و با آن پیش برو. فرقی نمیکند دنیا شما را با پیروی از شهودتان تأیید یا رد کند، این شما هستید که باید با انتخاب خود زندگی کنید.
حوزههای اصلی زندگی خود را ارزیابی کنید.
اگر احساس میکنید در شغل خود گرفتار شدهاید، اگر احساس میکنید مهارتتان کم است، بیتجربهاید و یا کم سواد هستید، در سیطره هدف خود زندگی نمیکنید. چگونه این موضوع را حل میکنید و هدف خود را شناسایی میکنید؟ بخشهای اصلی زندگیتان برای شما و هدفتان شخصیسازی شده است. فقط شما میتوانید واقعا آنها را تعریف کنید. ذهن و بدن، خانواده و دوستان، معنویت، امور مالی، شغل. با انجام کمی جستجو شروع کنید. از خود سؤالات شخصی در مورد زندگیتان بپرسید: در زمینههای اصلی زندگی خود چگونه عمل میکنید؟ آیا شما در برخی برتری دارید و در برخی دیگر فاقد برتری هستید؟ به عنوان مثال، شغل یک حوزه اصلی است که بسیاری از افراد در آن با مشکل مواجه هستند. اگر این شما هستید، از خود بپرسید: من در چه کاری خوب هستم؟ استعدادها، مهارتها و تواناییهای ویژه من چیست؟ به چه فرصتها، شغلها یا حرفههایی علاقهمندم اما آنها را دنبال نکردهام؟ جستوجوی حقایق خود در حوزههای اصلی زندگیتان، چه در درون و چه بیرون، به شما کمک میکند در مسیری هدفمند قدم بردارید.
عادات اثرگذار ایجاد کنید.
یکی از مهمترین کارهایی که میتوانید برای زندگی خود انجام دهید، ایجاد عادتهای تاثیرگذار است. اینها، رفتارها و اعمالی هستند که شما را به سریعترین مسیر در جهت میل قلبیتان حرکت میدهند. فعالیتهای تاثیرگذار، روند تحقق هدف شما را تسریع میکنند. از طرف دیگر، عادات کمتاثیر، انرژی، اشتیاق و تلاش شما را تحلیل میبرند و شما را به تاخیر میاندازند و مانع از یافتن هدفتان میشوند.
برای اینکه بتوانید زمان و انرژی خودتان را ذخیره نمایید، سعی در ایجاد این عادت در خود داشته باشید. کاری که با این دو منبع (زمان و انرژی) انجام میدهید، نتیجه زندگی شما را تعیین میکند. زمان، گرانبهاترین دارایی ماست و با این حال تمایل داریم که آنرا در فعالیتهایی هدر دهیم که ما را به پیش نمیبرند. چقدر برای تماشای تلویزیون، پاسخ دادن به ایمیلها و گشت و گذار در اینترنت صرف میکنید؟ از انرژی خود محافظت کنید و از روح خود در طول آنچه «ساعت قدرت» نامیده میشود، محافظت کنید. هر روز صبح، 20 دقیقه را به مدیتیشن، 20 دقیقه را به ورزش و 20 دقیقه را به خواندن با صدای بلند اختصاص دهید. ما در دنیای الکترونیکی زندگی میکنیم که با سرعت نور حرکت میکند و فراموش کردهایم که چگونه تمرکز کنیم. این مراسم صبحگاهی، ذهن، قلب و روح شما را به روی هدفتان میگشاید. مدیتیشن، انرژی و نیت شما را بر این موضوع متمرکز میکند که روز شما چگونه پیش خواهد رفت. ورزش، بدن شما را نیرو میبخشد و حرکت را ایجاد میکند. خواندن، ذهن شما را متمرکز میکند و خواندن با صدای بلند، دایره لغات شما را گسترش میدهد و اعتماد به نفستان را افزایش میدهد.
همه چیز را کنار هم بگذارید.
زندگی کردن با هدف خود به معنی این است که هر روز صبح با هیجان از خواب بیدار شوید. شما برای حل یک مشکل هیجانزده هستید، لبخندی بر لبان کسی میآورید، راهحلی برای یک مسئله پیدا میکنید و شبها با این رضایت درونی به رختخواب میروید که در آن روز در سازندهترین فرم خود بودهاید. در ادامه، تمرینی ساده و سه مرحلهای برای کمک به شما در تعیین هدف و سپس طراحی زندگیتان حول آن، بیان میشود.
- بپرسید
از خود بپرسید، چگونه میتوانم از هدفم برای ایجاد تغییر استفاده کنم؟ و ضمیر ناخودآگاه شما به روی جهان و امکانات آن باز خواهد شد. سعی کنید هر روز را با زمانی آرام برای خودتان شروع کنید. به خودتان این فرصت را بدهید که هر روز این سوال را از خود بپرسید.
- جست و جو کنید
هر روز به طور فعال به دنبال پاسخهایی بگردید که چگونه میتوانید از هدف خود استفاده کنید. به دنبال راهی باشید که قرار است طی کنید. تحقیق کنید و بدانید که ممکن است مجبور شوید مسیرهای زیادی را دنبال کنید که برخی از آنها شما را به بنبست میکشاند. اشکالی ندارد، همه آن، بخشی از فرآیند است. مسیر رسیدن به هدفتان همیشه واضح یا مشخص نیست. آنلاین شوید، ویدیوها را تماشا کنید و به پادکست گوش دهید. هر کتابی که به دستتان میرسد را بخوانید. از افرادی که میتوانند به شما در تحقق هدفتان کمک کنند، راهنمایی بخواهید. هنگامی که ذهن و قلب خود را به روی احتمالات جهان باز کردید، به افرادی که ظاهر میشوند، توجه دقیق داشته باشید. آنها آنجا هستند تا به شما درس بیاموزند، شما را به چالش بکشند یا در مسیرتان به شما کمک کنند.
- به درب بکوبید
وقتی به دربی میرسید که به طور شهودی معتقدید برای شماست، باید به آن بکوبید. اگر میخواهید بفهمید طرف دیگر درب، چه چیزی است، باید آن را باز کنید و از آن عبور کنید. هر روز یک قدم کوچک بردارید که شما را به سمت هدفتان سوق دهد. هدف خود را بنویسید، سپس آنرا به اهداف کوچکتر تقسیم کنید، و سپس حتی بیشتر آنرا به مراحل کوچک و قابل اجرا تقسیم کنید. تصمیماتی بگیرید که چیزهایی را به زندگی شما وارد کنند که به شما در تحقق هدفتان کمک میکند. مواقعی وجود خواهد داشت که پای خود را گم کنید یا قدمی اشتباه بردارید، و این اشکالی ندارد. هر قدم، چه درست و چه غلط، چیزی به شما میآموزد و شما را به هدفتان نزدیکتر میکند. گوش کنید و به هر کدام توجه کنید.
این سه مرحله را به طور هدفمند و آگاهانه هر روز و هر روز دنبال کنید. اگر این کار را انجام دهید، چند سال بعد یک روز از خواب بیدار خواهید شد و زندگی شما نسبت به الان کاملا متحول خواهد بود، زیرا که با هدف خود زندگی خواهید کرد.