برای تغییر، باید به برداشتن قدم اول، هر قدر هم كوچك باشد، اميدوار باشی. باید افكار و انديشهات را به كارآموزي تمرکز بفرستی، تا معجزهات اتفاق بیفتد. حال که به افکار و اندیشه خود، مهارت تمرکز آموختی، قادر خواهی بود تا به راحتیْ عادتهاي منفي رفتاري خود را شناسايي كنی. قسمت بعدی کار این است که واقعا قصد تغيير ذهنيت و عادات منفي خود را داشته باشی. اگر چنین است، پس روي رفتارت تمركز بيشتري داشته باش، تا تغيير نگرش به تو كمك كند، بتوانی رفتارهاي منفي درون زندگيت را تغيير دهی.
اما چرا در گام نخست باید بر رفتار تمرکز کرد؟ مگر رفتار، کجای مسیر تغییر زندگی قرار دارد؟
اهميت رفتار ما، به طرز فكر و احساسمان نسبت به دنياي پيرامون برميگردد، يعني بازخورد هر كنش رفتاري ما، از ذهنيت و نگرشمان سرچشمه ميگيرد؛ بهطوریکه گوته در این زمینه میگوید: «رفتار، آيينهاي است كه هر كس، تصويرش را در آن نشان ميدهد.» پس بايد قبول كنيم كه خواسته یا ناخواسته، ما از طريق رفتارمان قضاوت ميشويم؛ چون رفتار ما، وجه قابل مشاهده ماست. دیگران نمیتوانند درون ما را ببینند، ولی رفتار را به راحتی درک و لمس میکنند. پس این ذهنیت که من فردی متفاوت از رفتارهایم هستم را کنار بگذارید؛ چون برای دیگران قابل قبول نیست. برای درک بهتر این موضوع، مثالی را بیان میکنیم. «جیل، هرگز در جلسات کارمندان آنچه را که در ذهن دارد، مطرح نمیکند. قضاوت همکاران در مورد جیل این است که او اهمیتی به سیاست شرکت و بهبود وضع کارمندان نمیدهد؛ هرچند خود جیل میداند که هر شب، ساعتها در رختخواب بیدار است و به تصمیماتی که در شرکت گرفته شده، فکر میکند.»
البته نکتهای که باید در اینجا بدان توجه داشت، این است که هیچکدام از ما، از خطاهای ذهنی قضاوت شدن توسط دیگران، مصون نیستیم. در چنین مواردی، راهکار اول این است که اجازه دهیم دیگران، قضاوتی نادرست از ما داشته باشند و ما اهمیتی به نظر آنها ندهیم و برایمان مهم نباشد. ولی راهکار دیگر که بسیار موثرتر از راهکار اول میباشد، آن است که مختارانه، به شناسایی و شکستن عادتهایی بپردازیم که پیوسته به علت آنها، مورد قضاوت نادرست قرار میگیریم.
بدین منظور، گام اول آن است که تصمیم بگیرید از این به بعد کاری نکنید که ناگزیر باشید، مرتبا به دلیل قضاوت نادرست دیگران، درصدد دفاع از خود با ذکر چنین جملاتی «من واقعا قصد نداشتم اینرا بگویم یا انجام دهم و باعث ایجاد این تصور شوم که …» برآیید و در گام بعد، باید با خود عهد ببندید که عادت اشتباهتان را تغییر دهید. در چنین مواردی، میتوانید از مخاطب خود، در مورد استنباطش از رفتارتان، توضیح بخواهید.
وقتی فردی، رفتار شما را مورد انتقاد قرار میدهد، از او بخواهید کامل توضیح دهد که چه دیده یا شنیده که منجر به چنین برداشتی شده است. برای مثال، از چنین سوالاتی استفاده کنید: «آیا صدای من خیلی بلند بود؟»، «لبخند بر لب نداشتم؟» و از این قبیل سوالات.
از اطرافیان بخواهید که استنباط خودشان را از حرفهای شما بیان کنند، حتی اگر رفتارتان را هم مورد انتقاد قرار ندهند (چون گاهی مردم ممکن است از شما بترسند یا تصور کنند شما از انتقاد خوشتان نمیآید).
نکته بعدی این است که سعی کنید جز در موارد معدود یا شرایط استثنایی، هرگز دیگران یا موقعیتها را برای کاری که انجام داده یا ندادهاید، محکوم نکنید و هر وقت میخواهید جملاتی نظیر («او باعث شد من این کار را انجام دهم؛ نمیدانید چه نگاه وحشتناکی به من کرد»، «اگر به خاطر رفتار او نبود، من به آن کار وسوسه نمیشدم»، «اگر بیعرضگی نمیکردی، مجبور نمیشدم مرتب سرت فریاد بکشم») را بر زبان آورید، ابتدا به آن فكر كنيد و مچ خود را قبل از گفتنش بگیرید، و آگاه باشید که دارید چه میگویید و انجام میدهید.
به یاد داشته باشید، تنها زمانی میتوانید وظیفه تغییر بعضی از الگوهای رفتاری خود را به عهده بگیرید که به اهمیت رفتار خود پی ببرید و مسئولیت کامل اعمال خود را بر عهده بگیرید.