5 روش برای کمک به فرزندانی که افکار منفی دارند

نویسنده: اسکات گالبرانسن مترجم: فرزانه یوسفی

0 6,885

بچه های من مثل بقیه بچه‌ها هستند؛ سرشار از شادی، خنده و امید. با این حال، بیشتر والدین به شما می‌گویند که بچه‌ها در اوایل زندگی، تفاوت‌های شخصیتی خود را رشد داده و نشان می‌دهند. پسر 12 ساله خود من یک متفکر عمیق است، که اغلب با نگاه عمیقی که به دنیای اطراف خود دارد، دچار افکار منفی می‌شود.

او در‌حالی‌که برای اولین روز مدرسه امسال خود آماده می‌شد، با صدای بلند گفت: “من از مدرسه متنفرم. رفتن به مدرسه خیلی کسل‌کننده است. چرا باید این همه چیزهایی را که حتی در بزرگسالی نیز از آنها استفاده نمی‌کنیم، یاد بگیریم؟”

پسرم بسیار باهوش است، اما گاهی اوقات خطا نیز می‌کند، و این کار باعث می‌شود ذهنش به سمت افکار منفی سوق پیدا کند. چنانچه کودک شما نیز دارای افکار منفی است، نگران نباشید؛ زیرا راه‌کارهای پیشگیرانه‌ای برای کمک به او برای غلبه بر چنین افکاری وجود دارد. در این مقاله به 5 ایده برای کمک به کودک با افکار منفی اشاره می‌شود.

  1. به او نشان دهید که چگونه می‌تواند مانند یک انسان خوشبین فکر کند.

هنگام شروع پروژه‌ای مانند مشق شب، پسرم اغلب این فکر منفی خود را بیان می‌کند که “این خیلی احمقانه است؛ چرا باید این کار را انجام دهیم؟” به راحتی می‌توان فهمید که چرا او این چنین فکر می‌کند. زیرا گاهی‌اوقات، او می‌شنود که من در مورد وظایف یا چیزی که در محل کار اتفاق افتاده، شکایت می‌کنم. به همین دلیل است که اکنون بیشتر مراقب هستم تا اطمینان حاصل کنم که افکار منفی را در مقابل پسرم تقویت نکنم. در عوض، من یک چالش را قبول می‌کنم، درباره آن بحث می‌کنم و نحوه برخورد مثبتم با آن‌را بیان می‌کنم. نشان دادن و ارائه مثال‌هایی از نحوه تفکر خوش‌بینانه‌تر، به ایجاد مسیری برای مثبت‌اندیشی کمک می‌کند.

  1. والدین بدبینی نباشید.

من همکار بدقلقی دارم که موقع شام با همسرم در مورد او صحبت کردم. داشتم چنین چیزهایی در مورد او می‌گفتم، “هیچ راهی برای برخورد با همکارم وجود ندارد. اصلا نمی‌دانم چرا دائم اذیت می‌کند؟” که متوجه شدم بچه‌هایم نیز دارند به آن گوش می‌دهند. همان‌جا بود که متوجه شدم الگوی اشتباهی برای فرزندانم هستم. بچه‌ها از نزدیک‌ترین الگوهای خود، یعنی والدینشان یاد می‌گیرند که چگونه رفتار کنند. اگر ما خودمان را به صورت منفی ابراز می‌کنیم، مطمئن باشید، فرزندانمان نیز چنین رفتاری را الگو قرار می‌دهند. اگر می‌خواهیم به کودکی با افکار منفی کمک کنیم، باید مثبت‌تر فکر کرده و رفتار کنیم.

  1. به او راهبردهایی برای مبارزه با افکار منفی بدهید.

کمک به فرزندانی با افکار منفی، نیازمند استفاده از برخی راهبردهای متمرکز است. یکی از راهبردهای رایج در این زمینه، استفاده از افکار “بررسی واقعیت” است. این استفاده ساده از سوالاتی که بچه‌ها می‌توانند از خود بپرسند، آنها را به فکر کردن برای غلبه بر افکار منفی سوق می‌دهد. فرزندانتان را وادار کنید تا از خود سؤالاتی مانند این بپرسند: آیا این‌طور فکر کردن به من کمک می‌کند؟ آیا آنچه فکر می‌کنم، حقیقت دارد؟ الیزابت اوشی، متخصص والدین و کارشناس رفتار کودک نیز توصیه می‌کند در این لحظات با کودک خود مخالفت نکنید؛ زیرا بر استرس او می‌افزاید. در عوض، به فرزندان خود راه‌کارهایی برای تغییر افکارشان بدهید.

  1. به او طریقه قدردانی کردن را آموزش دهید.

پسرم وقتی خودش را با دیگران مقایسه می‌کند، بیشتر دچار افکار منفی می‌شود. وقتی این اتفاق می‌افتد، به سرعت به او اشاره می‌کنم که چقدر خوش‌شانس است و از او می‌پرسم که چه چیزی دارد. سپس ما شروع به صحبت در مورد استعدادهای او می‌کنیم. ما همچنین در این مورد صحبت می‌کنیم که چقدر خوش‌شانس هستیم که در خانه‌ای دوست داشتنی با آب و غذای فراوان زندگی می‌کنیم. علاوه‌براین، من همچنین تأکید می‌کنم که قدردانی ما باید به چالش‌هایی که با آن روبه‌رو هستیم نیز تعمیم یابد. صحبت کردن در مورد چیزهای بزرگی که داریم، کمک می‌کند تا افکار و مکالمات فرزندانمان را در جهت‌های مثبت هدایت کنیم.

  1. به او اطمینان دهید که داشتن افکار منفی، گاهی اوقات طبیعی است.

پسرم در حال رفتن به اولین تمرین راگبی خود بود که نه تنها کمی عصبی بود بلکه منفی نیز فکر می‌کرد. او می‌گفت: “به هیچ وجه نمی‌توانم در این ورزش خوب باشم.” از این فرصت استفاده کردم و درباره اولین باری که برای حضور در تیم بیسبال شرکت کردم به او گفتم. به او گفتم که آن زمان من نیز نه تنها اعتماد به نفسی نداشتم بلکه افکار منفی داشتم که اوضاع را بدتر می‌کرد.

تجربه من در زندگی نشان داده که گاهی اوقات داشتن افکار منفی طبیعی است. وقتی بچه‌ها نمی‌توانند مثبت فکر کنند، ممکن است از خودشان بدشان بیاید. بنابراین نشان دادن طبیعی بودن افکار منفی بچه‌ها می‌تواند به آنها کمک کند تا ببینند که در این زمینه تنها نیستند. بازگو کردن تجربه خودم از این نوع افکار به پسرم باعث شد تا او از داشتن چنین افکاری احساس بدی نداشته باشد. داستان مشترک منجر به تسکین جسمی و روحی او شد و من ‌توانستم ببینم که چهره‌ او تغییر کرد و شانه‌هایش آرام شدند. من همچنین می‌توانستم ببینم که تصویر ذهنی او از خودش تقویت شد.

 

پاسخی بدهید

لطفاً دیدگاه‌های خود را به زبان فارسی بنویسید.
لطفاً در دیدگاه خود رعایت ادب و احترام را بفرمایید.
ایمیل شما منتشر نخواهد شد.